محمد طاهامحمد طاها، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

مسافری از بهشت

گامهایت استوار پسرم

1391/7/18 7:16
نویسنده : محمد طاها
895 بازدید
اشتراک گذاری

جمعه 15 شهریورماه ٩١راهیچگاه از یاد نمی بریم گلم.

جمعه 15 شهریور ماه 9١ ساعت دوازده و سی دقیقه،لحظه شگرف زندگی ما،و جاری شدن اشک شوق از چشمهای من و پدر.

هنگامه برداشتن چند گام مستقل و نوید راه رفتنت پسر نازم.

باید مادر باشی ،باید پدر باشی. باید عاشق باشی تا بدانی راه رفتن فرزند،هر چند لرزان و ناهمگون ،چه طعمی دارد.

وصف ناشدنی است.شور انگیز است وتفسیر روشن معجزه.

خدا را شکر،که خداوند بر من منت نهاد تا شکوه راه رفتنت را ببینم عزیزدلم و در شوق بی اندازه ات برای بزرگتر شدن،به نظاره بنشینم همه زیبایی های زندگی را.

این روزها :

هر لحظه که میگذرد ،خاطره ای از شیرین کاریهای تو در لوح سینه ما نقش می بندد.

تاتی گفتنت ،آن هنگام که دستان کوچکت را در دست میگیریم تاراه بروی.تکان دادن دستهایت به نشانه خداحافظی،هام گفتنت همراه با باز و بسته کردن دهان ،وقتی که چشمانت به خوراکی ها می افتد و یا گرسنه ای.

بوسیدن های مدام و گذاشتن سرت بر روی پایمان و لبخند زدنت ،همه زیبا ست نازنین.

امروز پس از تلاشهای مکرر چند هفته ای ،بالاخره با قاشق غذا خوردی و از لیوان آب نوشیدی.

راستی دیر زمانی است که به چپ دست بودنت پی برده ام.

تازگی ها باخطوط کج و معوج نقاشی میکشی و حسابی لذت میبری.

تقریبا یک روز در میان به همراه مرضیه جان (دوست و همسایه خوبمان)تو را به پارک میبرم و چقدر مشعوف میشوی از غلطیدن روی چمن و لمس کردن گلها و پریدن دسته جمعی گنجشکها.

شادمیشوی که جورابهایت را در اورم و تو بر عکس از سرسره با شتاب بالا بروی و مرا لبریز خنده کنی.این روزها ،وقتی صدایت میکنیم،ملموس و دلچسب ،با گفتن بیه(بله)جوابمان را میدهی.پدر مهربان،جیغ کشیدن را به تو آموخته، و به محض اینکه میگوید:محمد طاها جیغ بکش،دستور از جانب پسر اطاعت میشود و صدای جیغ در فضا می پیچد.خلاصه اینکه عالمی داریم با تو شیرینم.

میخواهم رفیقت باشم پسرم.دوستت باشم عزیز دلم.

میخواهم در هر لحظه کنار تو بودن سرمست شوم و کودک.

آری کودک شوم و کودکی کنم .وتو در زلال عشق مادرانه و پدرانه ما قد بکشی و بزرگ شوی.

عاشق باشی و دوست بداری همه موجودات زنده را .

حرمت نهی صدای آب را که در دستان رودخانه ای پیر جاری میشود و میرود.

دوست بداری خسته بالی پرندگان مهاجر و سکوت دیرینه درخت را.درس بیاموز از هرچیز که در منظر نگاهت قرار میگیرد و دوست بدار زندگی را.

زندگی من،دوستت دارم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان ابوالفضل (ام البنین)
16 مهر 91 0:49
مبارک اولین قدم عزیزم.خدا حفظش کنه گل پسری رو.خیلی زیبا مینویسی .خوش بحال آقا محمدطاها با یه همچین مامان گلی.


سلا گلم.لطف دارید.گل پسر رو به جای خاله ببوسید