دهمین سال نبودنت(برای بابا امین)
مهرماه که می آید،غم نبودنت ،پائیزم را پائیز میکندبابا.
مهرماه که می آید،غم نبودنت ،پائیزم را پائیز میکند بابا.
ده سال است که رفته ای ومن اینجا هرسال پائیز را بی مهر آغاز میکنم.همانطور که بهار زندگی مشترکم را بی حضورت آغاز کردم و گواهی فوتت میهمان سفره عقدم بود.امسال هم به یاد همه خوبی هایت ،دردفتر خاطرات محمد طاها ،خاطره ای از شما میگذارم تا پسرم در آینده یاد پدر بزرگش را همچنان گرامی بدارد.
و به یادگار میگذارم ،شعری را که آن سالها از غم نبودنت سروده بودم .
برای پدر آسمانی ام
در کوه قاف زندگی ،ققنوس من مرد بادشنه چشمان شب ،کابوس من مرد
من ماندم و آواز تاری زخم خورده در فرصت ادراک غم،ناقوس من مرد
مرغ مسافر بودم و دیوانه کوچ چون رخت بر بستی پدر،قاموس من مرد
ای لحظه های شرجی تنهایی من در شوره زار زندگی،فانوس من مرد