محمد طاهامحمد طاها، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره

مسافری از بهشت

مادرانه

1390/12/2 12:34
نویسنده : محمد طاها
2,254 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزدلم:

عاشقانه برایت می نویسم.برای تو.برای روزهایی که پیش رو داری....

عزیزدلم:

عاشقانه برایت می نویسم.برای تو.برای روزهایی که پیش رو داری.

پسرم:این روزهاکه معصومیت چشمان زیبایت گاه گاه در تلالو زلال اشک غوطه ور میشود ونگاه مهربانت مضطرب مرا جستجو می کند،تفسیرشاعرانه مادر بودن را بادر آغوش کشیدنت تجربه میکنم.

هرثانیه که میگذرد،پیش چشمانم بزرگتر میشوی و شوق قد کشیدنت مراسرشار میکند.

وقتی با دستهای کوچکت ،انگشتانم رامیگیری ،دلواپسی عجیبی سراسر وجودم رافرا میگیرد.

آری:

داری مرد میشوی پسرم.

بزرگ میشوی،قد میکشی،وشاید پله پله از من دور...

عزیز دلم

باورت نمیشود که دلم برای کودکی دیروزت تنگ شده است.

حس غریبی است وقتی لباسهای کوچکت را که دیگر اندازه ات نیست،لای بغچه امیدهایم می پیچم ودر خم هزار سوی ترانه های مادری ام پنهان میکنم.

باید باورم شود بزرگتر شدنت را.

امروز که برای لالایی هایم بهانه گرفتی،کنار گهواره ات نشستم وبامهر برایت خواندم تا بازیر وبم صدایم بدانی که دنیا نشیب و فراز بسیار دارد.

کودکم

عشق ورزیدن حس خوبی است.

یادت میدهم که خوبی ها را دوست بداری واز بدی بیزار باشی.

یادت میدهم که بزرگ بیندیشی و بزرگوارانه زندگی کنی.

مرد کوچک من

قد بکش،بزرگ شو،بخند وپیش برو.ولی یادت نرود که من هنوز عاشقانه منتظر کودک دیروز هستم مادر.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

dp
13 دی 90 19:09
سلام . ملیسا خانم ما درسته که نمی تونه خودش بنویسه و از شما دعوت کنه ، اما بنده از طرف این فرشته آسمونی از شما عزیز ، دعوت می کنم کلبه مجازی ملیسا جوون رو منور کنید . خیلی خوشحال میشم تا از خودتون هم یک یادگاری برای دخترم به یادگار بزارید . منتظرتون هستیم .
مامان صفا
13 دی 90 22:00
محمدطاها جون
قدر مامان مهربون بدون ببین چه عاشقانه برات مي نويسه...


ممنون
مامان زهره
14 دی 90 14:37
سلام. خیلی قشنگ و با احساس می نویسی. حتما گل پسر ما در آینده ای نه چندان دور قدرت را می دونه
جی جی ناز
16 دی 90 22:23
سلام. از شما برای حضور در بزرگترین سایت والدین و کودکان ( جی جی ناز ) دعوت به عمل می آوریم. http://jijinaz.com/
مامان زهره
17 دی 90 13:43
سلام. من منتظر مطالب قشنگت هستم
مامان زهره
18 دی 90 10:56
سلام. انشاء الله وقتی مرد شدی مامانی و بابایی پولهاشون را جمع می کنند و برات اسب می خرند
مامان زهره
19 دی 90 11:03
سلام. خوش خواب خاله نمی خواهی تعریف کنی این چند روزه چه ماجراهایی برات اتفاق افتاده
مامان زهره
20 دی 90 9:14
سلامی گرم به محمد طاهای گل و مامان جونش!
ندا
28 فروردین 91 21:43
سلاممم حرف دل منو زدی عزیزم ،منم پسرم 4 ماهشه و دلم از همین الان داره برا روزای گذشته تنگ می شه ، ایشالا محمد طاها جون سلامت باشه خوشحال می شم به وب پارسای من سر بزنی