مادرانه
عزیزدلم:
عاشقانه برایت می نویسم.برای تو.برای روزهایی که پیش رو داری....
عزیزدلم:
عاشقانه برایت می نویسم.برای تو.برای روزهایی که پیش رو داری.
پسرم:این روزهاکه معصومیت چشمان زیبایت گاه گاه در تلالو زلال اشک غوطه ور میشود ونگاه مهربانت مضطرب مرا جستجو می کند،تفسیرشاعرانه مادر بودن را بادر آغوش کشیدنت تجربه میکنم.
هرثانیه که میگذرد،پیش چشمانم بزرگتر میشوی و شوق قد کشیدنت مراسرشار میکند.
وقتی با دستهای کوچکت ،انگشتانم رامیگیری ،دلواپسی عجیبی سراسر وجودم رافرا میگیرد.
آری:
داری مرد میشوی پسرم.
بزرگ میشوی،قد میکشی،وشاید پله پله از من دور...
عزیز دلم
باورت نمیشود که دلم برای کودکی دیروزت تنگ شده است.
حس غریبی است وقتی لباسهای کوچکت را که دیگر اندازه ات نیست،لای بغچه امیدهایم می پیچم ودر خم هزار سوی ترانه های مادری ام پنهان میکنم.
باید باورم شود بزرگتر شدنت را.
امروز که برای لالایی هایم بهانه گرفتی،کنار گهواره ات نشستم وبامهر برایت خواندم تا بازیر وبم صدایم بدانی که دنیا نشیب و فراز بسیار دارد.
کودکم
عشق ورزیدن حس خوبی است.
یادت میدهم که خوبی ها را دوست بداری واز بدی بیزار باشی.
یادت میدهم که بزرگ بیندیشی و بزرگوارانه زندگی کنی.
مرد کوچک من
قد بکش،بزرگ شو،بخند وپیش برو.ولی یادت نرود که من هنوز عاشقانه منتظر کودک دیروز هستم مادر.