سفرنامه کرمانشاه

پسر گلم

سومین سفرت به کرمانشاه را برایت می نگارم.

روز هفتم آبان ماه ٩١،ساعت ٧ صبح ،به مقصد کرمانشاه پرواز کردیم.حدودا ساعت ٨:١٥ دقیقه ،به کرمانشاه رسیدیم.در طول سفر بیدار بودی و با مسافران مجاور مان ،گرم گرفته بودی.

عمو صادق ،به همراه زن عمو فیروزه ،زحمت کشیدند و به استقبالمان آمدند.همراه آنان به منزل مامان فرنگیس (مادر بابا) رفتیم.

تقریبا هنگام ظهر بود که دختر عمو زینب و پسر عمو حسین(بچه های عمو هوشنگ) آمدند و حسابی مورد مهر و محبتشان قرار گرفتی.

عمو فرشید هم به همراه زن عمو مولود و دختر عمو ملینا و عسل (دختر عمو صادق) آمدند و همگی در کنار هم نهار را صرف کردیم.

فردای آن روز میهمان عمو صادق بودیم و پس از شام به منزل مامان فرنگیس باز گشتیم.روز بعد هم ،میهمان عمو فرشید بودیم.

شب را در منزل عمو فرشید سپری کردیم و فردا مجددا میهمان عمو صادق بودیم.

روز جمعه هم به امیر آباد (منزل دایی بابا) رفتیم و پس از صرف شام به منزل مادر بزرگ باز گشتیم.

شب عید غدیر هم میهمان دایی حسن(دایی بابا) بودیم .حدودا ساعت ١١ شب بود که به خانه باز گشتیم.

چون روز بعد ،روز پایان سفر مان بود ،شب هنگام اسباب و وسایلمان را جمع کردیم و فردا ساعت ١٣:٥٠ دقیقه به شیراز باز گشتیم.

گل پسرم :

در طول مدت اقامتمان در کرمانشاه ،از اینکه در جمع کودکانه (حسین ،عسل و ملینا) قرار داشتی،بسیار مسرور بودی .

خوابت بسیار بسیار اندک شده بود و ترجیح میدادی که در جمع پسر عمو و دختر عموهایت ،حضور داشته باشی.

عمو ها هم ،بسیار دوستت داشتند و حسابی  مورد لطف قرار گرفتی.

امید آنکه سفرهای زندگیت ،همیشه لبریز از شادی و شور باشد عزیز مادر