محمد طاهامحمد طاها، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

مسافری از بهشت

شیرین کاریهای گل پسرم در آستانه 16 ماهگی

1391/10/7 0:26
نویسنده : محمد طاها
964 بازدید
اشتراک گذاری

پسر نازنینم:

این روزها آنقدر شیرین شده ای که مادر را توان توصیف همه آنها نیست.هر لحظه با تو بودنمان...

پسر نازنینم:

این روزها آنقدر شیرین شده ای که مادر را توان توصیف همه آنها نیست.هر لحظه با تو بودنمان ،لبریز شادمانی کودکانه توست و صدای خنده های نازنینت ،که برای ما تداعی معنای زندگی است.

تو همه زندگی ما شده ای و استادانه تمامی توجه ما را از آن خود میکنی و اگر لحظه ای از تو چشم برداریم ،اعتراض میکنی و بادست روی شانه هایمان میزنی که نگاهت کنیم.

از جمله کارهایت میتوان به موارد زیر اشاره کرد:

به راحتی 5مکعب را روی هم میگذاری ،که دقت و ظرافت حرکات انگشتانت در هنگام چیدن آنها ،واقعا دیدنی است.علاوه بر این ،قوطی های مختلف را هم روی هم میچینی و جالب این است که بعد از گذاشتن هر کدام روی دیگری ،دست میزنی و با زبانه شیرینت در حالیکه واژه (دس) را بیان میکنی،از من و پدر میخواهی که تشویقت کنیم و بعد با غرور و شادی کار چیدمان را ادامه میدهی.

واژهای بسیاری را مانند طوطی ،پس از ما تکرار میکنی .گاهی من را (ماما) و پدرت را (بابا)خطاب میکنی وگاه گاهی هم (آیو)خطابمان میکنی.

بیشتر مواقع ،پدرت را به نام صدامیزنی و(اشین )گفتنت به طور وضوح به ما میفهماند که افشین را تلفظ میکنی.

یاد گرفته ای که در کوچه و خیابان با بلند کردن دست راست و خطاب کردن عابران با واژه (آیو)،سلام میکنی و دیگران را هیجان زده و شاد میکنی.و من عاشق این رفتارهای کودکانه ولی لبریز از مهر هستم که حاکی از روحیه جمع گرایی توست گلم.

مقابل عکس رهبر هم که روی دیوار هال نصب است می ایستی و دستت را درست مانند تصویر آقا بلند میکنی و به ما میفهمانی که در حال سلام کردن هستی.

گاه با دست به در یا پنجره ضربه میزنی و میگویی (تق تق )و خودت هم پاسخ میدهی(بیه)که مخفف بله است.

وقتی میپرسیم :بع بعی چی میگه؟بالبخند میگویی:ب ب.وبرای صدای خروس ،واژه تُقُل تُقُل را به کار میبری.و صدای هاپو را با هاب هاب بیان میکنی.

گوش،چشم و بینی و گونه هایت را میشناسی و در پاسخ ما،آنها را با دست نشان میدهی.

علاقه بسیار زیادی به آبمیوه گیری داری و هر روز حدودا 10 مرتبه باید آن را برایت بیاورم تابازی کنی و دوباره به جایگاهش بر گردانم.

مجددا به تلفن راغب شده ای که گاه آوردن آن و جدا کردن سیمهایش مرا کلافه میکند.

ازمحتویات داخل کابینت وسرکشی به یخچال هم غافل نمیشوی و روزانه چندین مرتبه چیزهایی را از آنها خارج میکنی و پس از بازی کردنت ،دوباره آنها را در جای خودشان میگذارم  که این کارهای نسبتا تکراری وقت زیادی را از مادر میگیرد.

با صدای موزیکهایی که از تلوزیون پخش میشود ،دستها و بدنت را تکان میدهی و با تندی و کندی موزیک حرکاتت را تنظیم میکنی که هم ما را به خنده می اندازد و هم به فکر فرو میبرد که در مقوله موسیقی چگونه باید با تو برخورد کنیم ؟

دیشب پس از اتمام سریال دختران حوا ،و هنگام پخش تیتراژپایانی آن ،ناگهان من و پدر غرق خنده شدیم وقتی نگاهت کردیم و دیدیم که مانند خواننده هایی که به صدا و سیما دعوت میشوند و برنامه زنده اجرا میکنند ،همگام با موسیقی پایانی فیلم ،ادای خواننده ها را در می آوردی و حرکات دستهایت  که به این سو و آن سو تکانشان می دادی و حالت چشمانت که گاه باز و گاه دیگر بسته میشد ،بسیار بسیار جالب  و تعجب آور بود.

عزیز دلم :

شیرین کاریهای تو بسیار و وقت من تنگ است.امشب بیش از این توان نوشتن ندارم.تا فرصتی دیگر بدرود عزیز دلم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مادر باران
7 دی 91 1:43
ماشالا به این گل پسر که انقدر باهوشه
مامان صفا
9 دی 91 16:03
خدایا من که غش کردم خدایا گل پسرمون در پناه خودت نگه دار. خدایا توانش بیشتر و بیشتر کن.. الهی من فداش دوسش دارم یه عالمه
مامان ابوالفضلم
16 دی 91 14:04
سلام ماشاالله به این گل پسر .دیگه اقا شده براخودش .
مامان سيد محمد سپهر
19 دی 91 9:47
سلام خوشحالم كه براي گل پسري عاشقانه مي نويسي و صداش مي كني. با كلي حرف و خاطره از سفر برگشتيم ممنون مي شم به ديدارمون بيايين.!
مامان صفا
20 دی 91 13:50
سلام گلم خوبین ممنون از اینکه به ما سر میزنیدالبته فکر کنم من برا این مطلبتون پیغام گذاشته بودم الان نیست رمز خصوصی میذارم.. پسر طلا قند عسلی ما رو ببوسید فدای اون نگاه خوشگلش بشم هر بار میام می بینم..
مهتاب
20 دی 91 18:49


ممنون که اومدی گلم
مامان صفا
19 بهمن 91 13:08
یعنی شیرینی مال یک لحظه ات شکلات بابا آب نبات... اصن خود عسلی .....