محمد طاهامحمد طاها، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه سن داره

مسافری از بهشت

مهرپدرانه

چه زیباو معصوم خفته ای عزیز دلم ...... چه زیبا ومعصوم خفته ای.آرام و باشکوه.ومثل همیشه من و پدرعاشقانه نگاهت میکنیم و بخاطر بودنت خدا را سپاسگزاریم. پیش از آنکه بخوابی ،حسابی گریه کردی و ما بی آنکه علت بیقراریت را بدانیم همه شگردهای مادرانه و پدرانه را امتحان کردیم وسرانجام در آغوش پدر ،آرام به خواب رفتی. می دانم که خیلی دوستت دارد.این را از نگاه عاشقانه اش میتوان فهمید.با لبخندت سرشار از هیجان و شور میشود و با گریه ات ...   . چند وقتی است  که خودش تو را حمام میکند.باهم برای خرید بیرون میروید{هرچند که تو تمام مدت درون کالسکه ات به خواب ناز فرو میروی}.خیلی وقتها خودش لباسهایت را تنت میکند،موهایت را شانه میزند،در آغوش...
17 بهمن 1390

نینجا کوچولو

پسر نازم: امروز هم سحر خیز بودی.باز هم وقتی نگاهمان در هم گره خورد ،خندیدی و مرا به وجد آوردی پسر نازم: امروز هم سحر خیز بودی.باز هم وقتی نگاهمان در هم گره خورد ،خندیدی و مرا به وجد آوردی. مدتی است خیلی بیقراری میکنی.حق هم داری.دندان در آوردن یکی از سخت ترین مراحل زندگی توست پسر کوچکم. این درس بزرگ زندگی است که لازمه رویش و تکامل درد است.وصبر بر درد نتیجه ای شیرین دارد. آری: امروز باز سحر خیز بودی.کمی بازی کردی.خیره به اطرافت نگاه کردی،خندیدی و دوباره خوابت گرفت. دیوان حافظ را آوردم و برایت خواندم و تو با شعر خوش عشق خوابیدی.معصومانه و زیبا... دیروز برای اولین بار غلت زدی و این یعنی آغاز حرکت و راه رفتن. راستی پسر...
17 بهمن 1390

حرفهایی از جنس عشق

پسر کوچکم: امروز هم زندگیم را باطنین صدای تو آغاز میکنم ... پسر کوچکم امروز هم زندگیم رابا طنین صدای تو آغاز میکنم و لبریز میشوم از عشق. خداراشکر.همه چیز خوب است و رنگ زندگی با نگاه مهربان تو در تار و پود نفسهایم جاری است. هر روزم با شیرینی لبخند تو طلوع میکند وشبم با ستاره باران چشمهایت روشن میگردد. این روزها چه خرسندم که با کلمات نامفهوم،مفهوم عشق رابرایم ترسیم میکنی و با آوای کودکانه ات فریاد میکنی دوست داشتنم را. پسرم: من تو را میفهمم.همه نجواهای نامفهومت را مادرانه درک میکنم.چه زیباست که اینقدر به احساس من نزدیکی عزیز دلم. وقتی خسته از همه آزردگی های کودکانه ات،در آغوشم آرام میگیری و گرمای وجودم خواب را میهمان چ...
21 دی 1390