محمد طاهامحمد طاها، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

مسافری از بهشت

نینجا کوچولو

پسر نازم: امروز هم سحر خیز بودی.باز هم وقتی نگاهمان در هم گره خورد ،خندیدی و مرا به وجد آوردی پسر نازم: امروز هم سحر خیز بودی.باز هم وقتی نگاهمان در هم گره خورد ،خندیدی و مرا به وجد آوردی. مدتی است خیلی بیقراری میکنی.حق هم داری.دندان در آوردن یکی از سخت ترین مراحل زندگی توست پسر کوچکم. این درس بزرگ زندگی است که لازمه رویش و تکامل درد است.وصبر بر درد نتیجه ای شیرین دارد. آری: امروز باز سحر خیز بودی.کمی بازی کردی.خیره به اطرافت نگاه کردی،خندیدی و دوباره خوابت گرفت. دیوان حافظ را آوردم و برایت خواندم و تو با شعر خوش عشق خوابیدی.معصومانه و زیبا... دیروز برای اولین بار غلت زدی و این یعنی آغاز حرکت و راه رفتن. راستی پسر...
17 بهمن 1390

حرفهایی از جنس عشق

پسر کوچکم: امروز هم زندگیم را باطنین صدای تو آغاز میکنم ... پسر کوچکم امروز هم زندگیم رابا طنین صدای تو آغاز میکنم و لبریز میشوم از عشق. خداراشکر.همه چیز خوب است و رنگ زندگی با نگاه مهربان تو در تار و پود نفسهایم جاری است. هر روزم با شیرینی لبخند تو طلوع میکند وشبم با ستاره باران چشمهایت روشن میگردد. این روزها چه خرسندم که با کلمات نامفهوم،مفهوم عشق رابرایم ترسیم میکنی و با آوای کودکانه ات فریاد میکنی دوست داشتنم را. پسرم: من تو را میفهمم.همه نجواهای نامفهومت را مادرانه درک میکنم.چه زیباست که اینقدر به احساس من نزدیکی عزیز دلم. وقتی خسته از همه آزردگی های کودکانه ات،در آغوشم آرام میگیری و گرمای وجودم خواب را میهمان چ...
21 دی 1390

کالسکه سواری

سلام به همه نی نی ها راستی چرا کسی به فکر کالسکه سوارا نیست . سر بعضی ازپیاده روها نه پل داره نه تقاطع همسطح !!! دیشب برای اولین بار در نود و چهارمین روز زندگیم کالسکه سواری کردم . همراه بابایی و مامانی  یه دو ساعتی گشت زدم . من که جام خیلی راحت بود . چون همش خواب بودم . فقط موقعی که توی چاله چوله های پیاده رو می زدنم بیدار میشدم اما زودی دوباره خواب می رفتم . راستی چرا کسی به فکر کالسکه سوارا نیست . سر بعضی ازپیاده روها نه پل داره نه تقاطع همسطح !!! پس ما چه جوری رد شیم . اینکه پدر و مادرا باید هم ما رو هم  کاسکمونو بغل کنن . اگه به فکر ما نیستید به فکر معلولین باشید که با ویلچر هستن .   ...
6 دی 1390

سه ماهگی

سلام به همه نی نی ها امشب شب یلداست منم سه ماهم توم شد. امروز صبح با بابایی ومامانی رفتیم ... امشب شب یلداست منم سه ماهم تموم شد. امروز صبح با بابایی ومامانی رفتیم مرکز بهداشت برای معاینه . صبح یه خورده زود رفتیم هوا سرد بود . کارشناس بهداشت هم نیومده بود . بابایی چون دیرش شده بود رفت سرکارش. ما یه خورده معطل شدیم تا خانومه اومد سر کارشون . اول کلی منو بغل کرد وبوسید .هرچه گفتم بابا نامحرمی گوش نداد !! می گفت قیافش خیلی مردونست .بهم گفت نمکدون !!. بعدش معاینم کرد . وزن هفت کیلو بگو ماشاالله  بگو دیگه .اها .قد شصت و چهار .بگو ماشاالله . بعدش با مامانی اومدیم خونه .این اولین باری بود که مامانی توی خیابان منو بغل گرفته بود .اینم ع...
1 دی 1390

محرم 1433

سلام به همه نی نی ها محرم  1433 قمری اولین محرم من بود .هفتاد روزه بودم . هرشب موقع اذان مغرب با   محرم  1433 قمری اولین محرم من بود .هفتاد روزه بودم . هرشب موقع اذان مغرب با بابایی و مامانی میرفتم مسجد دانشگاه شیراز هیات محبین اهل بیت (س)   . من موقع رفتن خواب بودم تا وقتی که بر میگشتیم خونه . توی اون سرو صدا ها همچی اروم میخوابیدم .من اونجا خیلی ارامش داشتم بخاطر همین میخوابیدم دیگه . بیشتر شبا با دکتر صالح پور میرفتیم . روز تاسوعا بابایی عقیقه منو انجام داد .    ...
29 آذر 1390

میلاد امام هادی (ع)

سلام به همه نی نی ها دیروز عصر (٢٠/٨/١٣٩٠) برای اولین بار رفتم ....     دیروز عصر (٢٠/٨/١٣٩٠) برای اولین بار رفتم زیارت سید علاء الدین حسین . یا به قول شیرازی ها استانه . این سید بزرگوار برادر امام رضا (ع) و سید میر احمد(شاهچراغ) است . بعدش پیاده از بین الحرمین رفتیم زیارت سید میر احمد و سید میر محمد(شاهچراغ) .مراسم میلاد امام هادی (ع) بود. پنجاهمین روز تولد من هم بود .     ...
21 آبان 1390

آروغ

سلام به همه نی نی ها دیروز عصر نوبت دکتر داشتم برای معاینه ماهیانه ام . موقع رفتن دیروز عصر نوبت دکتر داشتم برای معاینه ماهیانهام. موقع رفتن ترافیک وحشتناکی بود . طوری که هر دو متر باید ترمز میزدی . چاله چوله های خیابونارو هم بهش اضافه کن من هم که توی بغل بابایی تو حالت خواب و بیداری فکر کردم میخوان آروغمو بگیرن با اجازتون یه آروغ مردونه زدم طوری که همه جا خوردن . راننده هم توی آیینه یه نگاه به بابایی انداخت بابایی هم که خندش گرفته بود منو یه خورده بالاتر اورد تا از خودش رفع اتهام بکنه . منم که مقصر نبودم .مقصر شهرداری و راهنمایی و رانندگی بودن مگه نه ؟!! بعدشم گزارش کامل اعمال و رفتار منو به خانوم دکتر دادن اونم  قطره ضد نفخ ...
19 آبان 1390

عرفه ،باران ، قربان

سلام به همه نی نی ها دو روز پیش خدا بهم توفیق داد تونستم هیات دانشگاه ..... دو روز پیش(15/8/90) خدا بهم توفیق داد تونستم هیات دانشگاه برم دعای عرفه گوش بدم . این اولین دعای عرفه من بودش. تازه اولین بارش بارونم دیدم .  روز بعدشم که عید قربان بود . کلی کباب خوردن به منم تعارف نکردن . منم دودشو خوردم .انشاالله خدا یه ایمانی به محکمی ایمان حضرت ابراهیم ومقام تسلیمی به قشنگی تسلیم حضرت اسماعیل نصیبمون کنه . بگو آمین .بگو دیگه . ...
17 آبان 1390

سرشماری

سلام به همه نی نی ها دیشب از مرکز آمار اومدن دم خونه که سر شماری شیم این برای .... دیشب از مرکز آمار اومدن دم خونه که سر شماری شیم این برای اولین بار بود که منو شمردن یعنی توی امارشون اوردن در 44 روزگی توی هفتمین مرحله سر شماری رسمی افتخار دادم و جز نفوس ایران شدم .حالا این امار واسه چیه .میخوان واسه من برنامه ریزی کنن !!!شاید.  یه چیز دیگه تازه دیروز مامانی و بابایی برام هر کدوم یه جغجغه گرفته بودن یا نمی گیرن یا ... تازه بابایی که یکی  نخریده نبود  یه بسته بود . یه ده تایی می شد . جغجغه زیاد ، خیلی بده . میدونین چرا؟ اگه یکی باشه همه رو دم گوشتون امتحان کنه حرف منو خوب می فهمین مگه نه. ...
15 آبان 1390

شهادت امام محمد باقر(ع)

سلام به همه نی نی ها شهادت امام محمد باقر (ع) را به همه نی نی ها تسلیت میگم امشب با مامان بزرگ و مامانی و بابایی ... شهادت امام محمد باقر (ع) را به همه نی نی ها تسلیت میگم امشب با مامان بزرگ و مامانی و بابایی رفتیم شاهچراغ موقع رفتن یه ماشین اومدسوارمون کرد ولی کرایه نگرفت گفت به خاطر این کوچولو رسوندمتون . من دیگه کوچولو نیستم مردی شدم  آخه ٤٣ روزمه!! موقع رفت و برگشت همش خواب بودم این روزا یه خورده کم خواب شدم . چون تند تند شیر میخورم نفخ میکنم . تا میخوابم زودی بیدار میشم . صبح ها از ساعت ٦ تا ٩ یه خورده سرو صدا میکنم و مزاحم خواب همه میشم .اینم عکسهای این روزام . ...
13 آبان 1390