محمد طاهامحمد طاها، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

مسافری از بهشت

سفرنامه مشهد

هنوز دیری نگذشته که از تو دور شده ام.   هنوز دیری نگذشته است که از تو دور شده ام.گرمی نگاه مهربانت را آنگاه که دست در پنجره فولادت گره میشود با هیچ بیان نمی توان توصیف کرد. آقای رئوف ،امام مهربانی ها: بغضی به وسعت همه غربتت گوشه دلم کز کرده و اشک حلقه حلقه فرو می افتد و باز هم دخیل لطف شما میشود تا آرام گیرد. روز 5 شهریورماه ،به همراه کاروان زیارتی دانشجویان دانشگاه شیراز ،ساعت 8 صبح به طرف مشهد حرکت کردیم. کسی جز مژده عزیزم(خاله مژده)از برنامه سفر ما خبر نداشت.قرار بود سرزده برویم و همه را غافلگیر کنیم. پسر نازم: این دومین سفر تو به مشهد مقدس بود.در اتوبوس برای خو...
26 مهر 1391

گامهایت استوار پسرم

جمعه 15 شهریورماه ٩١راهیچگاه از یاد نمی بریم گلم. جمعه 15 شهریور ماه 9١ ساعت دوازده و سی دقیقه،لحظه شگرف زندگی ما،و جاری شدن اشک شوق از چشمهای من و پدر. هنگامه برداشتن چند گام مستقل و نوید راه رفتنت پسر نازم. باید مادر باشی ،باید پدر باشی. باید عاشق باشی تا بدانی راه رفتن فرزند،هر چند لرزان و ناهمگون ،چه طعمی دارد. وصف ناشدنی است.شور انگیز است وتفسیر روشن معجزه. خدا را شکر،که خداوند بر من منت نهاد تا شکوه راه رفتنت را ببینم عزیزدلم و در شوق بی اندازه ات برای بزرگتر شدن،به نظاره بنشینم همه زیبایی های زندگی را. این روزها : هر لحظه که میگذرد ،خاطره ای از شیرین کاریهای تو در لوح سینه ما نقش...
18 مهر 1391

دهمین سال نبودنت(برای بابا امین)

مهرماه که می آید،غم نبودنت ،پائیزم را پائیز میکندبابا. مهرماه که می آید،غم نبودنت ،پائیزم را پائیز میکند بابا. ده سال است که رفته ای ومن اینجا هرسال پائیز را بی مهر آغاز میکنم.همانطور که بهار زندگی مشترکم را بی حضورت آغاز کردم و گواهی فوتت میهمان سفره عقدم بود.امسال هم به یاد همه خوبی هایت ،دردفتر خاطرات محمد طاها ،خاطره ای از شما میگذارم تا پسرم در آینده یاد پدر بزرگش را همچنان گرامی بدارد. و به یادگار میگذارم ،شعری را که آن سالها از غم نبودنت سروده بودم .   برای پدر آسمانی ام   در کوه قاف زندگی ،ققنوس من مرد           بادشنه چشمان شب...
15 مهر 1391

اولین مسافرت

سلام به همه نی نی ها از اینکه چند وقتی تنبلی کردم و نتونستم بنویسم معذرت میخوام . حالا با سفرنامه کرمانشاه دوباره شروع میکنم . دوشنبه ٢٣/٨ /١٣٩٠ ساعت ٢ بعد از ظهر با مامان فرنگیس و مامانی وبابایی از شیراز حرکت کردیم به سوی کرمانشاه   برای دیدن ادامه متن و عکس به ادامه مطلب بروید از اینکه چند وقتی تنبلی کردم و نتونستم بنویسم معذرت میخوام . حالا با سفرنامه کرمانشاه دوباره شروع میکنم . دوشنبه ٢٣/٨ /١٣٩٠ ساعت ٢ بعد از ظهر با مامان فرنگیس و مامانی وبابایی از شیراز حرکت کردیم به سوی کرمانشاه .اره خونه مامان فرنگیس . مامان فرنگیس یه دو سه ماهی پیشمون موند . یه یک ماهی قبل از تولدم اومده بود شیراز . تو این مدت کلی...
15 مهر 1391

تولدت مبارک گل یک بهارم

عزیز دلم : یکسال گذشت و چه زود... عزیز دلم: یکسال گذشت و چه زود... یکسال گذشت از همسایه دیوار به دیوار بودن با قلبم،از موسیقی زیبای نبضت و طنین شور انگیز نفست که در من زنده می کرد طعم شیرین زندگی را. نگاهت میکنم و در زیبایی چشمانت بزرگ شدنت را مرور . مرور میکنم همه لحظه هایی را که در آغوش کشیده و تو را بوئیدیم.همه دقیقه هایی که شمردیم تا از خواب برخیزی و زندگیمان را با لبخند نازنینت هزاران بار با طراوت تر سازی. باز هم نگاهت میکنم و زیر لب زمزمه میکنم چه زود بزرگ شدی عزیزدلم. یادش به خیر وقتی پدرت دست و پای کوچک و نحیف تورا در دستانش میگرفت  و از اینکه پایت به اندازه انگشت دست...
14 مهر 1391

عاشقانه ای به زبان مادرانه

باز هم سلام.پس از غیبتی طولانی به خانه خاطراتت آمدم گل پسرم. باز هم سلام.پس از غیبتی طولانی به خانه خاطراتت آمدم گل پسرم. قصورم راببخش نازنینم.دلم میخواهد هر روز فرصتی بیابم و از شیرین کاریهایت بنویسم . امادریغ که مجالی نمی یابم. کاش می توانستم بنویسم که چقدر شیطنت هایت زیبا و معصومانه است و گاه صبرو طاقت را از مادر میگیرد. لحظه های من و پدر با حضورت بی اندازه زیبا شده عزیز دلم.گاه ساعتها به تماشای تو و کارهایت می نشینیم و گذشت زمان را فراموش میکنیم. چهارشنبه دوهفته قبل بود که توانستی برای چند ثانیه بدون اینکه به جایی تکیه کنی ،بایستی و ما که حسابی ذوق زده شده بودیم جانانه تشویقت کردیم. این روزها یک لحظه هم نمیتوا...
2 شهريور 1391

با همه خستگی ها ،عاشقانه دوستت دارم پسرم

سلام پس از غیبتی طولانی ،باز هم آمدم پسرم سلام پس از غیبتی طولانی باز هم آمدم پسرم.آمدم گه برایت بنویسم با همه خستگی ها و بیخوابی ها صمیمانه دوستت دارم. این روزها که میگذرد ،تازه متوجه میشوم که مادر بودن حقیقتا سخت و طاقت فرسا ولی لبریز از حس خوب عاشقی است. عزیز دلم: خوابت کم است و مواقعی هم که میخوابی ،تازه شروع کارهای بر زمین مانده است.نظافت منزل ،جمع و جور کردن ،شستن ظرفها و...    . سومین دندانت هم در آمده و چهارمی هم در حال نیش زدن است و همین مساله سبب شده تا بی تابییت مضاعف شود. دلت میخواهد مدام بغلت کنم و با هم راه برویم.از وقتی که گاگله کردن را شروع کرده ای ،کار من و پدر هم حسابی در آمده و مرتبا ب...
27 تير 1391